جدول جو
جدول جو

معنی رکه رز - جستجوی لغت در جدول جو

رکه رز
اثاثیه، خرده ریز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ کِ دِ)
نام یکی از دهستانهای بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز است. این دهستان از شمال به دهستان حومه ذیلائی از خاور به بخش قلعۀ زراس و از جنوب بدهستان حومه بخش مسجد سلیمان و از باختر به شهرستان شوشتر محدود است این دهستان کوهستانی و گرمسیر و از 14 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 1700 تن سکنه دارد آب آن از چشمه و محصول عمده آن غله و شغل اهالی زراعت و گله داری است و عده دیگر کارگر شرکت نفت می باشند. راه های دهستان اتومبیل رو و قراء مهم آن عبارتند از چم آسیاب (سیف آباد) قبیلهی، دره گورو، و ساکنین آن از طایفۀ بختیاری می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ / لِ رَ)
کرم البری. انگور جنگلی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به این دو کلمه و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 244 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری دهدز در کنار راه مالرو پیربه به سرتول. دهی است کوهستانی و معتدل، و سکنۀ آن 95 تن میباشد. آب ده از چشمه و قنات تأمین میشود و محصول آن غلات و شغل مردم زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان گیوه چینی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ رَ رَ / رُو)
در تداول مردم قزوین، نوعی انگور. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
گریه و زاری همراه با سر و صدا و شیون کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد خرد، جو پوست گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
به تکاپو و حرکت در آمدن، جنبش، جریان
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای کشیدن پا به زمین در هنگام راه رفتن، صدای جویدن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری که از رودخانه ی هراز آمل منشعب شود
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در میان رود پایین شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی
پراکنده، پخش
فرهنگ گویش مازندرانی
جفت گیری بز
فرهنگ گویش مازندرانی
آمد و رفت
فرهنگ گویش مازندرانی
وسایل خرد و ریز، خرت و پر
فرهنگ گویش مازندرانی
رفت و آمد
فرهنگ گویش مازندرانی
به کی، چه کسی را
فرهنگ گویش مازندرانی